داستان تلخ مرگ گربهپالاس زندهگیری شده؛ وقتی حیوانات هم امنیت ندارند
تاریخ، ساعت: 21 مهر 1403, 10:13ایران وایر
ماجرای مرگ گونههای زندهگیری شده حیاتوحش در ایران با مرگ یک قلاده گربه پالاس کمیاب زندهگیری شده در خراسان شمالی دوباره تازه شده است. مرگ دو خرس، دو پلنگ و پنج گور ایرانی از جمله مواردی است که همگی در حین زندهگیری رقم خوردهاند.
نتایج زندهگیری گونههای حیاتوحش در ایران آنقدر حساسیتبرانگیز بوده است که وقتی سازمان حفاظت محیطزیست تصمیم به انتقال «ایران»، «دلبر» و «کوشکی»، سه یوزپلنگ مستقر در پارک «پردیسان» به پارک ملی «توران» گرفت، این کار را در تعطیلات نوروزی و دور از چشم خبرنگاران انجام داد.
سرنوشت زندگی ۲۷۲ روزه «پیروز»، یوزپلنگ متولد شده در اسارت و از گونهای در معرض انقراض نیز در کنار مرگ گونههای زندهگیری شده، نگرانی درباره عملکرد سازمان حفاظت محیطزیست ایران را دوچندان کرده است.
«الف، میم»، کارشناس حیاتوحش در ایران که به خاطر مسايل امنیتی نامش نزد «ایرانوایر» محفوظ است، در تحلیل رفتار متولی حیاتوحش میگوید: «سازمان حفاظت محیطزیست هنوز نتوانسته است به رویه منسجم و موثری در مدیریت تعارض میان انسان و حیاتوحش برسد، کما این که اساسا حتی خود محیطبانان هنوز به خوبی نمیدانند در مواجهه با گونههای مختلف حیاتوحش، بهویژه گونههای نادر چه رفتاری باید از خود بروز دهند.»
مرگ گربه پالاس زندهگیری شده در خراسان شمالی وقتی تاملبرانگیزتر میشود که ایرنا در گزارش خود آورده است: «این گربه را با بچهپلنگ اشتباه گرفته بودند. مدیر اداره محیطزیست شیروان در اقدامی نسنجیده دستور داد تا این حیوان زندهگیری شود.»
فکر کردند بچه پلنگ است
گربه پالاس یکی از هشت گربهسانِ حال حاضرِ حیاتوحش ایران به شمار میرود. دامنه پراکنش این گونه بسیار محدود و وضعیت حیاتی او «نزدیک به تهدید» تعیین شده است.
ایران غربیترین محدودهٔ زندگی گربه پالاس است و به سبب رفتارهای اجتماعی و جثه این جانور، اطلاعات بسیار کمی در مورد تغذیه، زیستگاه و تولیدمثل آن به ثبت رسیده است. با این حال، بهنظر میرسد کشته شدن توسط سگهای گله، تهدید مهمی برای ادامهٔ حیات گربه پالاس در این کشور باشد.
حدود دو ماه قبل در منطقه حفاظتشده «گلیل و سرانی»، از توابع بخش «سرحد» شهرستان شیروان در خراسان شمالی افرادی مشاهده این گونه را به مدیر اداره محیطزیست این شهرستان گزارش کردند.
به نقل از یکی از دوستداران محیطزیست: «آنها این گربه را با بچهپلنگ اشتباه گرفته بودند و مدیر اداره محیط زیست شیروان نیز در اقدامی نسنجیده، دستور زندهگیری حیوان را داده است.»
براساس این گزارش، گربه پالاس زندهگیری شده را پس از اسارت، در یک قفس پرنده نگهداری کردهاند که همین موجب شده است بیشتر آسیب ببیند.
این نخستین بار نیست که عملیات زندهگیری گونههای حیاتوحش به مرگ آنها ختم شده است. به جز مرگ گونه حیاتوحش، در هر یک از ماجراهای زندهگیری، ضعفهای کارشناسی و مهارت محیطبانان نیز خودنمایی کردهاند؛ تا آنجا که «الف. میم»، کارشناس حیاتوحش درباره کارنامه سازمان حفاظتمحیط زیست دراین باره به «ایرانوایر» میگوید: «اساسا حتی خود محیطبانان هنوز به خوبی نمیدانند در مواجهه با گونههای مختلف حیاتوحش، به ویژه گونهها نادر، چه رفتاری باید از خود بروز دهند. در مورد خزندهها و پرندهها که حتی اندک حساسیتی در حد گوشتخواران بزرگجثه هم وجود ندارد و فجایعی به مراتب دلخراشتر از آنچه بر سر خرس قهوهای نمین و یا خرس ترجنلی گلستان آمد را تجربه میکنند و کسی هم خبردار نمیشود.»
تراکتور و تور ماهیگیری برای زندهگیری خرس
۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ورود یک قلاده توله خرس قهوهای به روستای «ترجنلی»، از توابع پارک ملی «گلستان» حادثهای رقم زد. یکی از اعضای شورای روستای ترجنلی حضور این خرس را به اداره کل محیطزیست استان گلستان گزارش کرد. این خرس در محدوده منطقه حفاظت شده «لوه» رویت شده بود و شاید با تدبیر میشد حیوان را روانه منطقه غیرمسکونی کرد. با این حال محیطبانان و کارکنان اداره محیطزیست در محل حاضر شده و پس از شلیک دو دارت بیهوشی، تلاش کردند با یک تور ماهیگیری این توله خرس را مهار کنند!
فیلمی که خبرگزاری «تسنیم» از این ماجرا منتشر کرده است، نشان میدهد توله خرس از آن که توسط تعداد زیادی آدم دوره شده، وحشتزده در حال گریختن به سمت یکی از روستاییان حملهور میشود. درگیری تولهخرس با مرد روستایی به شلیکهای پیاپی و ضربات چوب و چماق منجر و در نهایت این حیوان بر اثر جراحات مختلف، از جمله ضربات چاقو، تلف شد.
خرسهای ایران تجربه تلخ دیگری هم دارند. در اتفاقی دیگر در روز دوم اردیبهشت ۱۴۰۱، وقتی روستاییان یکی از توابع شهرستان نمین یک قلاده خرس را دیدند، با موتورسیکلت به تعقیب و ترساندن آن پرداختند. اما در ادامه، روستاییان با تراکتور ابتدا خرس را زیر گرفته و وقتی آسیب دید، آن را با طناب بستند. گرچه محیطبانان وقتی به محل رسیدند که هنوز این خرس نفس میکشید اما در نهایت همان شب تلف شد.
۱۲ آبان ۱۴۰۲ نیز دو قلاده خرس قهوهای در «مجن»، از توابع سمنان با طناب زندهگیری شدند که هر دو جان باختند. «مشرقنیوز» به نقل از «کامبیز برادرانی»، فعال محیط زیست، تلف شدن این دو قلاده خرس را گزارش داد و از نبود تجهیزات زندهگیری در سمنان گله کرد.
دارت بیهوشی دیر رسید به ضرب گلوله کشتنش
چهارم اردیبهشت ۱۴۰۱، وقتی یک قلاده پلنگ در خیابانهای قائمشهر و برخورد آن با خودروها و مردم موجب وحشت شد، ماموران کلانتری دست به کار شدند تا محدوده حرکت او را محدود کنند تا محیطبانان برای کنترل و زندهگیری آن برسند. اما دستکم شش ساعت بعد شلیککننده دارت بیهوشی به محل رسید!
فرمانده یگان ویژه حفاظت از محیطزیست مازندران گفته بود این استان فقط دو قبضه سلاح یا دارت بیهوشی دارد. با طولانی شدن عملیات زندهگیری و ناتوانی در کنترل حیوان، محیطبانان به این پلنگ گلوله جنگی شلیک و در نهایت آن را تلف کردند.
شنیدههای «ایرانوایر» حاکی از آن هستند که این قلاده پلنگ در حبس مالک یک مرغداری شناخته شده در شهرستان قائمشهر بود که از قفس خود فرار کرده بود. به عبارت دیگر، این حیوان از دل طبیعت سر از شهر در نیاورده بود.
البته این تنها ماجرایی نیست که پلنگهای ایران قربانی آن شده باشند. بهمن ۱۳۹۵ به اداره محیط زیست «سیاهکلرود» شهرستان رودسر خبر دادند که یک قلاده پلنگ در پی گرفتار شدن در تله گراز و آسیبدیدن دستش زمینگیر شده است. این پلنگ با استفاده از دارت بیهوشی، زندهگیری و برای درمان به تهران منتقل شد. آن را «آرزو» نام گذاشتند.
در تهران، دکتر «حمیدرضا فتاحیان» برای بهبود وضعیت نخاعی و آسیبی که مهرههای ستون فقراتش دیده بود، آرزو را جراحی کرد. پس از بهبودی و رهاسازی دوباره آرزو در طبیعت، قلاده مجهز به «جیپیاسِ» این حیوان نشان از تردد آن میداد اما با کشف جسدش، سرنوشت یکی از گونههای زندهگیری شده دیگر از خانواده پلنگها باز هم با مرگ گره خورد.
سرنوشت یک پلنگ دیگر نیز در محدوده شاهرود و پارک ملی توران با زندهگیری به مرگ انجامید. این پلنگ به روستای «قلعهبالا» رفت و آنجا با نظر کارشناسان، زندهگیری شد. اما این حیوان هیچگاه پس از بیهوش شدن به هوش نیامد. بعدها سازمان حفاظت محیطزیست اعلام کرد که این حیوان پیر بوده (۱۲ ساله) و به دلیل افتادن و ساییده شدن دندانهایش، توان شکار نداشته است و به همین دلیل هم به حاشیه روستا رفته بود.
علاوه بر این، سرنوشت یکی از دو بچهپلنگی که سال ۱۳۹۳ تحویل اداره محیطزیست «کردکوی» شد و با نصب قلاده مجهز به جیپیاس رهاسازی شده بود، به مرگ ختم شد.
گورهایی که به مقصد نرسیدند
یکی از گونههای در معرض خطر ایران، جمعیت گور ایرانی یا همان گورخر ایرانی است. ۱۷ مهر ۱۳۹۷، ۱۰ راس گور ایرانی برای انتقال به پارک ملی «کویر» در منطقه توران زندهگیری اما پنج راس از آنها به هنگام انتقال تلف شدند.
همان زمان «محمد نبیان»، کارشناس حیاتوحش در گفتوگو با روزنامه «اعتماد» گفته بود: «به طور کلی میتوان گفت انتقال گونههای بزرگجثه حياتوحش از منطقهای به منطقه ديگر، آن هم با اين مسافت، نيازمند دانش کافی است كه كشور ما در اين زمينه از دانش جهانی عقب است و چارهای جز همكاریهای بينالمللی نداريم.»
حاشیههای انتقال گورهای ایرانی و شیوه حمل آنها سبب شدند سازمان حفاظت محیطزیست در تعطیلات نوروزی سال ۱۳۹۹، در حالی که همه اذهان گرفتار شیوع کرونا بودند، «ایران»، «دلبر» و «کوشکی»، سه یوزپلنگ در اسارت را به توران منتقل کند تا دستکم موضوع از چشم رسانهها دور بماند.
البته سه سال پس از تلف شدن گورهای ایرانی، در حادثهای که برای سه راس گورخری که از هلند برای نگهداری در باغوحش «صفادشت» کرج آورده شده بودند نیز حوادثی روی داد که منجر به مرگ دو راس از آنها شدند.
فقط در زندهگیری گوشتخواران بزرگ حساسیتها رعایت میشوند
همین چندی قبل در خبرها خواندیم که دو محیطبان در مواجهه با خرس مجروح شدند. این اتفاق در کنار حوادثی از قبیل تلف شدن ناشی از زندهگیری، ضعفی تکنیکی در سازمان حفاظت محیطزیست را برجسته میکند و نشان میدهد این سازمان هنوز نتوانسته است به رویه منسجم و موثری در مدیریت تعارض میان انسان و حیاتوحش برسد.
«الف. میم» در آسیبشناشی تلفات گونههای نادر و کمیاب حیاتوحش در دست محیطبانان به «ایرانوایر» میگوید: «برخلاف آن که در مورد زندهگیری گوشتخواران بزرگجثه حساسیت بالایی وجود دارد، در مورد گوشتخواران کوچک این حساسیت وجود ندارد. در مورد گیاهخواران که حتی کارشناس یا دامپزشک در محل زندهگیری حاضر نمیشود.»
او با اشاره به این که ایران در زمینه دامپزشک حیاتوحش با مشکل مواجه است، توضیح میدهد: «تعداد دامپزشکان حیاتوحش خیلی کم است و دامپزشکان عمومی بسته به علاقه و پیگیری خود، دورههای آموزشی در مورد برخی گونههای حیاتوحش میگذرانند.»
به گفته «الف. میم»، همیشه بحث راهاندازی کمیسیون تخصصی یا کارگروه تخصصی امداد و نجات حیاتوحش مطرح بوده اما به دلیل عمر کوتاه مدیریت کلان در محیطزیست کشور، مدیران بخش محیطزیست طبیعی نیز دورههای کوتاهمدتی مسوولیت داشتهاند و همین هرگونه برنامهریزی و نظامبخشی را مختل کرده است.
بررسیها نشان میدهند از اواخر دولت «محمد خاتمی» تا کنون، حتی در دولتهای هشت ساله هم مدیریت سازمان حفاظت محیطزیست چهار ساله بوده است. از سوی دیگر، متوسط عمر مدیران معاونت محیط زیست طبیعی و تنوع زیستی طی ۲۰ سال اخیر، دو سال بوده است.